پس از مهندسی معکوس غنیمت گران بهای آمریکا (rq-170) ،نوع ایرانی آن برای رهبر معظم انقلاب نمایش و تشریح شد ...
توضیحات بیشتر در ادامه ی مطلب ...
شده تابحال بخواین کاری برا امام زمان (عج) انجام بدین اما نتونین یا راه و روشش رو بلد نباشین یا استعداد انجامش رو نداشته باشین؟
خب راه حل چیه؟ دست رو دست هم بگذاریم؟ نه هر کسی در حد و توان خودش میتونه برا امام زمانش کاری کنه. به عنوان نمونه من شخصاً برای امام زمانم یک صندوق راه انداختم. یک پاکت نامه برداشتم و هر ماه یه مبلغی هرچند کم رو توی اون به نیت خرج در راه امام زمان (عج) قرار میدم تا روز موعودش برسه و اون پول روبرای حضرت خرج کنم.
دلیل اینکارم هم این هست که در آخرالزمان و در زمان ظهور پول خیلی ارزشمند میشه و چه بهتر هست که از الان کم کم یه مبلغی رو برای اون زمان که انشاالله به لطف خداوند نزدیک هم هست آماده کنیم. همین کار خودشکلی ارزش داره.
ناگفته نمونه از زمانی که اینکارو کردم الحمدالله برکت رزقم زیاد شده. آخه تا قبل اینکار یه مقدار دخل و خرجم جور در نمیومد اما حالا الحمدالله خیلی بهتر از قبل شده. انشاالله بهتر هم میشه.
چرا معطلین؟ بسم الله یه پاکت بردارین و حتی شده از این ماه با یک پانصدی شروع کنین...
تقدیم به روح عرشی معلم تخریبچی، شهید امیر اسدی
معلم عزیز روزت مبارک
به راستی زمین مردابیست برای آنان که هفت آسمان عشق را پیموده باشند ولی بال پروازشان توان پر گشودن نداشته باشد. چگونه می توان سال ها معبر زدن و پرگشودن یاران را دید اما از آنان دم نزد و بغض فرو خورده سال ها دوری از معبود را در دل پنهان داشت و محرمی جز روح قدسی یاران پیدا نکرد؟
و این راز دلدادگی امیریست که از یاران سفر کرده اش جز چند پر خونی چیزی برایش به یادگار نمانده و می بایست با دلی پراز حسرت اردوگاه شهدای تخریب را به قصد دیار خود ترک گوید. کوله بارش بر دوش است و نگاهش به پشت سر، رفتن و دل کندن از هوایی که روزی با عطر شهدا خوشبو شده بود و دلی تنگ و چشمانی خیس از اشک فراق.
درباره امیر: شهید اسدی از تخریبچی های دوران دفاع مقدس بودند که در عملیات های بزرگی معبر های مین را برای رزمندگان اسلام با دلیری فراوان باز کردند. ایشان بعد از جنگ به شغل معلمی مشغول بودند و پس از بازنشستگی برای خنثی سازی مین دوباره راهی مناطع عملیاتی شدند و در 6 اردیبهشت سال 1386 هنگام خنثی سازی مین های منطقه قصر شیرین به فیض رفیع شهادت نائل آمدند.
می خواهم از امیر بنویسم اما سخت است. منکه امیر را ندیده ام. فقط وصف دلاوری ها و مردانگی هایش را از این و آن شنیده ام چه چیزی می توانم بگویم جز افکار خامم؟
تا دیروز گمانم این بود که راه شهدا را ادامه می دهم اما وقتی با سردار خط شکن میادین مین، تخریبچی معبر دل ها شهید والا مقام امیر اسدی آشنا شدم تازه فهمیدم انتهای انتهای صف هستم و آقا امیر در صف دیگر و در آنجلو هاست و من باید سالها بدوم تا شاید بتوانم در صفی که آقا امیر ایستاده است در انتهاها جایی برای خودم پیدا کنم و آن هم شاید و اگر و اما دارد.
امیر سرداریست نه به درجه مادی بلکه با درجه دل ها. سرداری که فرمانروای قلب بچه ولایی هاست. امیر راساده تر از امیر نمی توان خطاب کرد چراکه ساده میزیست و ساده می خندید و ساده در دل ها جا می شد.امیر صیادی بود که با هرکس که با او بود امیری می کرد نه به اجبار بلکه با اشتیاق صید.
و من مانده ام حیران از این مین ها. چرا که دل در شب ها و در زیر باران خمپاره ها و زیر رگبار گلوله ها هیچکدام نتوانستند امیر را راهی آسمان کنند و فقط یک مچ پا و چند زخم بر بدنش نقاشی کشیدند و بس.
و پس از 18 سال رد شدن از جنگ زمانی که امیر دوباره برای دست و پنجه نرم کردن با آنها راهی قصر شیرینمی شود تا این بذر های کاشته شده دشمن برای نابودی بچه ای در پی بازی و یا زنی در پی آوردن مشکی آب و یامردی برای امرار معاش را خنثی کند در میان چندین مین خنثی نشده چاشنی زنگ زده مینی در گودال انفجارکاری با امیر می کند که آرزوی آنرا داشت.
آخر وقتی پیکر شهیدعلی عاصمی پودر شد و آنگونه به مهمانی ملائک رفت امیر گفت: شهادت هم اینگونه خوب است که از ما چیزی بر زمین باقی نماند. و ازبدن امیر هم چیزی چندانی باقی نماند...
نمیدانم اینبار هم مین سوسکی کار خودش را کرد یا نه بخاطر آنکه این مین بارها خواسته بود راهی برای امیر به آسمان بگشاید اما هربار از انجام آن عاجز بود.
و اما راز این همه سال فراق از یاران را باید جستجو کرد. شاید از آن جهت که خدا می خواست امیر باشد و به عنوان معلمی دلسوز سربازان دیگری را برای قربانی شدن در راه حسین (ع) تربیت کند. حال که ما درگیر این زمانه شده ایم باید ببینم و بخوانیم از امیر. تا شاید راهی و سوسوی چراغی در دل گناهکار مان روشن شود.
پ,ن: آشنایی من با آقا امیر ماجراهایی به دنبال داشت که انشاالله خیر باشه. چند روز پیش از سر دلتنگی کلاس درس رو رها کردم و سری به گلزار شدای گنبدکاووس زدم. قبر کوچک امیر را دیدم که در میان خاک حتی اسمش هم به سختی خوانده می شد. فاتحه ای خواندم و گفتم امیرجان گوشه چشمی هم داشته باشی من را بس...
کلیپ لحظه شهادت امیر اسدی در ادامه مطلب
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم سرم و بجای گنبد روی خاکها می ذارم
خونه قشنگ تو کجا و این خونه کجا گنبد طلا کجا قبرهای ویرونه کجا
اونجا هرکی می پره طائر افلاکی می شه اینجا هرکی می پره بال و پرش خاکی می شه
اونجا خادما با زائر آقا مهربونن اینجا زائرا رو از کنار قبرها می رونن
تو که هر شب می سوزه چلچراغا دور و برت به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت
کی میگه که تو غریبی غریب عاشق نداره روز و شب این همه عاشق رو خاکت سر می ذاره
غریب اونه تو بقیع شمع و چراغی نداره نه ضریح و نه حرم حتی رواقی نداره
کم آورده ام ولی ...
بودن تو اینجا زیاد میکند حس بودنم ..
کم آورده ام چون کم بوده ام
این کم را به بزرگی خود بزرگ بین. حبیب من
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین (ع) است .
شهید آوینی یکی از معروفترین وعالم ترین شهدای ایران است این شهید والا مقام با سخنان ومقالات بسیار زیبای خود توانسته یکی از محبوبترین شهید باشد
سالهای 1368 تا 1372 دوران اوج فعالیت مطبوعاتی شهید آوینی است. آثار او در طی این دوره نیز موضوعات بسیار متنوعی را شامل میشود. هرچند آشنایی با سینما در طول مدتی بیش از ده سال مستندسازی و تجارب او در زمینهی کارگردانی مستند و به خصوص مونتاژ باعث شد که قبل از هرچیز به سینما بپردازد. ولی این مسئله موجب بیاعتنایی او نسبت به سایر هنرها نشد. او در کنار تالیف مقالات تئوریک درباره ماهیت سینما و نقد سینمای ایران و جهان، مقالات متعددی در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... تالیف کرد که در ماهنامهی "سوره" به چاپ رسید. طی همین دوران در خصوص مبانی سیاسی. اعتقادی نظام اسلامی و ولایت فقیه، فرهنگ انقلاب در مواجهه با فرهنگ واحد جهانی و تهاجم فرهنگی غرب، غربزدگی و روشنفکری، تجدد و تحجر و موضوعات دیگر تفکر و تحقیق کرد و مقالاتی منتشر نمود.
نمونه از سخنان زیای آن شهید :
بعد از مرگ نیز انسان در عالم اعمال خویش زندگی می کند.
انسان در درون خودش زندانی است اما این زندان نفس را می توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد.
انسان اگر بتواند " خود" را در " خدا " فانی سازد نورالانوار طلعت شمس حق از او نیز متجلی خواهد شد و عزت و عظمتی خواهد یافت بی نهایت.
خیال هم می تواند براق بلند پرواز معراج انسانی باشد و هم خرد جال مرکوب نفس اماره هرجا که خیال رفت؛ پسندیده نیست.
بعد از مرگ نیز انسان در عالم اعمال خویش زندگی می کند.
انسان در درون خودش زندانی است اما این زندان نفس را می توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد.
انسان اگر بتواند " خود" را در " خدا " فانی سازد نورالانوار طلعت شمس حق از او نیز متجلی خواهد شد و عزت و عظمتی خواهد یافت بی نهایت.
ودر آخر.....
برای بعضی فرقی نیست بین "زنده بودن" و "زندگی کردن".«زندگی» را همان نفس کشیدن ترجمه می کنند و به همین که زنده اند راضی اند.اما برای کسی که بخواهد از این نفس کشیدن و "زنده بودنش" برای "زندگی کردن" بهره بگیرد و فراتر از سایر مخلوقات خدا رفتار کند ، مهم است که زندگی چیست؟از کجاست؟برای چیست؟به کجا خواهد رفت؟اصلاً هدف از بودنش چیست؟
برای کسی که نخواهد شبیه سایر موجودات فقط بخورد و کار کند و بخوابد و یا به تعبیری کار کند که بتواند بخورد و بخورد که بتواند کار کند ، سؤال است که سوای از این روزمرگی ها ، فراتر از این عادت ها ، کارش چیست ، بارش چیست و در یک کلام ، «وظیفه» اش چیست ؟!
برگرفته شده از mahdiyar85.blog.ir