تخریبچی میدان جنگ، معلم راه دانش
 
نوشته شده توسط : خادم سایبری

تقدیم به روح عرشی معلم تخریبچی، شهید امیر اسدی

معلم عزیز روزت مبارک

به راستی زمین مردابیست برای آنان که هفت آسمان عشق را پیموده باشند ولی بال پروازشان توان پر گشودن نداشته باشد. چگونه می توان سال ها معبر زدن و پرگشودن یاران را دید اما از آنان دم نزد و بغض فرو خورده سال ها دوری از معبود را در دل پنهان داشت و محرمی جز روح قدسی یاران پیدا نکرد؟

معلم تخریبچی، شهید امیر اسدی

و این راز دلدادگی امیریست که از یاران سفر کرده اش جز چند پر خونی چیزی برایش به یادگار نمانده و می بایست با دلی پراز حسرت اردوگاه شهدای تخریب را به قصد دیار خود ترک گوید. کوله بارش بر دوش است و نگاهش به پشت سر، رفتن و دل کندن از هوایی که روزی با عطر شهدا خوشبو شده بود و دلی تنگ و چشمانی خیس از اشک فراق.

بقیه دل نوشته در ادامه مطلب...

 

اما امیر خوب می دانست راه عروج ادامه راه انبیاست. تخریبچی معبر جبهه ها در عین گمنامی امروز آقا معلمی شده بود که راه معبر زدن را در علم و تعلیم جستجو می کرد. امیری که روزی شاگردانی برای پرواز پرورش می داد امروز شاگردانی برایادامه مسیر همان پرندگان پرورش می دهد و این مرحمی بود بر درد هایی که سال ها بر دلش جا خوش کرده بود.

خلوص و سادگی و تبسم های زیبای امیر که همچون پدری مهربان و برادری دلسوز در لباس معلمی فداکار در چهره او نقش می بست باز هم کار خودش را کرد و در دل صدها جویای علم معبر زد و روح سرکش آنان را به آرامشی شیرین رساند و چه زیبا بودبیست گرفتن از اینچنین معلمی...

معلم تخریبچی، شهید امیر اسدی

و این خواست معبود بود تا مخلوق را برای ادامه راه فرشتگان زمینی برای پر گشودناز خاک تا افلاک نگاه دارد و امیر سال ها رنج و دوری از یاران را به عشق معبود در دل پرورش داد تا جرعه ای از شربت شهادت را بنوشد.

حیف بود، حیف بود مخلوقی عرشی بر روی فرش بدون پرواز و پر کشیدن جسم خاکی را وداع بگوید. آری پرواز و پرگشودن مانند یاران سفر کرده، خواسته ای بود که امیر سال ها در دل شب هنگام راز و نیاز با معشوق خویش آنرا طلب می کرد و چه پاداشی بالاتر از آن که طوری از زمین پر بکشی که بجز چند پر خونی چیزی از جسم خاکی ات باقی نماند؟

معلم تخریبچی، شهید امیر اسدی

آقا معلم امروز پس از 18 سال دوری از یاران، پس از بازنشستگی باز هوای عطر شهدا را کرد و شب های عملیات و معبر مین و پس از خنثی سازی چندین مین بجای مانده از دوران عشق و ایثار، چاشنی زنگ زده مینی به امر خدا در روز ششم اردیبهشت ماه سال 86، امیر را در میان چندین مین خنثی نشده در گودال انفجار به سوی معبود خویش فرستاد و تنها چند پر از بالهای عرشی او بجای ماند...

معلم عزیز روزت مبارک و راهت پر رهرو باد...

پ,ن: من آقا امیر را ندیده ام و حضور زمینی اورا درک نکرده ام، اما پس از آشنایی چند ماهه با او امروز کاری با من کرده است که گاهی از دیروز خود متنفر می شوم. آقا امیر وعده ما روز های چهارشنبه گلزار شهدای گنبدکاووس...

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: شهدا، امام خامنه ای، ، چاپ این صفحه
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 |